۷ اسفند ۱۳۹۷، ۷:۳۶

گفتگوی مهر با محسن کاظمی؛

«نقاشی‌قهوه‌خانه» را مردم قضاوت می‌کنند/شکستن تک صدایی از میکونوس

«نقاشی‌قهوه‌خانه» را مردم قضاوت می‌کنند/شکستن تک صدایی از میکونوس

محسن کاظمی نویسنده کتاب «نقاشی‌قهوه‌خانه‌می‌گوید» این من نیستم که نظر می‌دهم بلکه مردم خود به پای قضاوت گفته‌ها و دفاعیه‌های دارابی می‌نشینند، دقت و بررسی می‌کنند و رأی خواهند داد.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: کتاب «نقاشی قهوه‌خانه» شامل خاطرات کاظم دارابی است که پس از پانزده سال حبس در آلمان به اتهام مباشرت در حادثه رستوران میکونوس و پس از آن ده سال سکوت در ایران، به تازگی به کوشش محسن کاظمی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب با وجود حجیم بودن به سرعت و در کمتر از دو هفته پس از عرضه به چاپ دوم رسید و انتشار آن در ایران و رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران بازتاب بسیاری داشته است. به بهانه انتشار این کتاب با محسن کاظمی پژوهشگر و نویسنده این کتاب به گفتگو نشستیم و از چند و چون تالیف این اثر با وی بیشتر صحبت کردیم.

آقای کاظمی من با سختگیری شما برای انتخاب سوژه برای کار پژوهشی آگاهم و می‌دانم که دقت نظر و تامل بالایی برای انتخاب دارید. پس درباره اینکه چرا کار روی خاطرات آقای دارابی را انتخاب کردید توضیح بفرمایید.

پس از انتشار کتاب «نوشتم تا بماند» (روزنوشت‌های آیت‌الله جمی) در وقت تنفس قرار داشتم که موضوع آقای کاظم دارابی به من معرفی شد، با توجه به ذهنیتی که از موضوع و ماجرای میکونوس داشتم، بلادرنگ جواب منفی دادم. شب عید ۸۷ بود که استاد عزیزم جناب آقای بهبودی دوباره پیشنهادش را مطرح کرد و خواست که پیش‌داوری نکرده و روی طرح فکر و تأمل کنم. تمام تعطیلات نوروز آن سال در فکر و درگیر تحقیق این موضوع در اینترنت شدم. به اطلاعات و داده‌های فراوانی دست پیدا کردم، اما همگی یک ویژگی داشتند؛ و آن این‌که غالباً توسط اپوزیسیون تهیه و تولید شده بودند. آنان با نگاه سیاسی و مخالفت‌برعمد مطالب یک‌سویه‌ای را عرضه کرده بودند. گوئی که میکونوس فقط یک قتلگاه نبود، بلکه صحنه نمایش اراده‌های سیاسی برای رویارویی با نظام جمهوری اسلامی ایران بود. یک‌دستی و هماهنگی بیش از حد اطلاعات منتشر شده چنان بود که مرا اقناع نمی‌کرد و جای خالی دفاعیات متهم را به چشم می‌زد. در وهله اول فارغ از وارد یا ناوارد بودن اتهامات به دارابی، دیدم که حقی از او ضایع شده است، و نتوانسته است که حرف‌ها و دفاعیات خود را به اطلاع اذهان و افکار عمومی برساند. مطبوعات آلمانی تحت تأثیر فعالیت‌های اپوزیسیون چنان افکار عمومی را بمباران کرده بودند که خود پیش از داوری دادگاه، رأی به محکومیت دارابی داده بودند. به عبارتی دارابی به مانند شخصیت داستان «آبروی از دست رفته کاترینا بلوم» (به قلم هاینریش بل نویسنده شهیر و فقید آلمانی) توسط روزنامه‌ها ترور شخصیتی شده بود.

علم به این موضوع می‌توانست کفایت تحقیق برای ورود من به موضوع میکونوس و خاطرات دارابی باشد، تا شاید بتوانم در این زمینه روشنگری تاریخی بکنم. اما می‌دانستم که مسیر پیش‌رو سخت خطرناک و پرپیچ‌وخم و حرکت بر روی لبه تاریکی است، چرا که پیش‌آگاهی از مکنونات و دفاعیات دارابی نداشتم. از جناب بهبودی خواستم مثل همیشه راه را برایم هموار کند که آزادانه بپرسم و بجویم، و مرا از هر شائبه و محذوری دور نگه دارد، و اجازه دهد هرجا که پشیمان شدم، طرح را متوقف و از آن خارج شوم، پذیرفت و من پس از چند دیدار مقدماتی با جناب دارابی اولین جلسه مصاحبه را در ۲۷ فروردین ۱۳۸۷ آغاز کردم.

کتاب «نقاشی قهوه‌خانه» ساختاری متفاوت با همه کتابهای مشابه خود دارد و به هر مخاطبی نشان می‌دهد که یک متن علمی هوشمند، هدفمند و دارای طراحی است. به همین بهانه برای من درباره ساختار علمی و طراحی خاص و عناوین خاصی که برای کتاب انتخاب کردید توضیح بدهید.

بله ساختار کتاب بسیار متفاوت از دیگر کتاب‌های هم‌گون خود است. به دلایلی از جمله:  ۱. موضوع بسیار مهم سیاسی و امنیتی آن  ۲. ربع قرن روایت یک‌جانبه از ماجرای نحس میکونوس  ۳. وجود تقریباً ۵۰۰۰ برگ اسناد (حقوقی و مطبوعاتی)   ۴. سخت و خشک بودن زبان روایت‌های تاریخی  ۵. لزوم اعتبارسنجی روایات  ۶. وجود حس مسئولیت‌پذیری تاریخی و ...

محدودیت‌های بر سر راه این تحقیق موجب شد، تا طرحی نو دراندازم. چنانکه هم پژوهشگران بتوانند به متن‌ها و روایت‌ها و داده‌های آن اعتنا و ابتنا کنند، هم خواننده عام بتواند آن را دریابد. می‌دانید که زبان حقوقی اسناد خیلی خشک و چغر هستند، باید راهی می‌یافتیم که آن را خوش‌خوان و همه‌فهم می‌کردیم. این طرح از عنوان کتاب تا نمایه آن را در بر ‌گرفت. پس از سال‌ها کلنجار نامش را «نقاشی قهوه‌خانه» گذاشتم، نامی چند وجهی، که وجهی از آن در پالت (مقدمه) کتاب شرح داده شد، و دیگر وجوه آن را خواننده می‌تواند به فراست در متن کتاب دریابد. فصل‌بندی کتاب بر اساس بوم نقاشی است؛ ۲۱ بوم. بوم آخر «نقش‌آویز» دارای شش آویز، دستمایه‌ها (فهرست منابع و مآخذ)، نقش‌واژه‌ها (واژه‌نامه آلمانی به فارسی) و نمایه است. هر عنوانی دارای بار معنایی است و ایهام و استفهامی را در ذهن متبادر می‌سازد. گویاسازی‌ها را در پانوشت آوردم، تا جابه‌جایی خواننده در هزار صفحه کتاب کم‌تر گردد.

در این ساختار نتایج پژوهش، متن اسناد و مکاتبات در همه جای کتاب دیده می‌شوند. اسناد و متن‌های پژوهشی را به روش «گراندد تئوری» کدگذاری، نمایه‌سازی و طبقه‌بندی کردم و بسته به اهمیت و شأن‌شان و نیز با لحاظ محدودیت‌های ساختاری تدوین آن‌ها را در نقاط مختلف کتاب جا دادم. آن‌هایی که اصرار داشتم خواننده حتماً آن‌ها را بخواند و خیلی مهم‌بودند در دل متن کتاب آمیختم، برخی را به پانوشت‌ها بردم، و بخشی را هم در به روی بوم نقش‌آویز آوردم. اسناد و متن‌های مطبوعاتی بسیاری که بخت جلوه‌گری در کتاب نیافتند، عمدتاً تکراری و شبیه هم بودند، و یا که از نظر محقق، اعتبار سندی و پژوهشی کم‌تری داشتند.

فرایند پیچیده تدوین در چنین ساختاری، سال‌ها زمان برد، تا بتواند اسناد و متن‌های حقوقی و سیاسی را با روایات دارابی و دیگر روایت‌ها در هم آمیخته و از دل‌زدگی و خستگی خواننده جلوگیری کند.

آقای کاظمی بخش مهمی از این کتاب به پژوهش‌های شما درباره صحت‌سنجی کلام آقای دارابی اختصاص پیدا کرده است. شما چطور منابع را پیدا کردید و به پژوهش درباره این کتاب وارد شدید؟

در بخش پالت (مقدمه) کتاب مبسوط به این پرسش پاسخ داده‌ام، دوباره یادآور می‌شوم، اسناد و مدارک بهره‌برداری شده در کتاب مرهون تیزهوشی و تلاشی است که دارابی در زمان دادرسی و زندان مصروف داشته و آن‌ها را جمع کرده است. سختی کار ما در این بخش ترجمه آن‌ها بود. برای این منظور ابتدا دو تیم مترجم به کار گرفته شدند، اما تلاش آنان کافی نبود. بنابراین در سه سال آخر، مترجمی تمام وقت به پروژه پیوست، که با جد و جهد و ممارست ایشان اسناد چنین سامانی یافته‌اند. سپاس و قدردانی من نثارشان باد.

انتشار این کتاب در خارج از کشور بازتاب‌های زیادی داشته است. برخی شما و راوی کتاب را راوی دروغ خواندند و عنوان کردند که این کتاب سعی کرده است از کسی که مرتکب جرم شده تنها یک متهم بسازد که جرمی درباره وی اثبات نشده است. خودتان درباره این مساله چه نظری دارید؟

من انتظار چنین بازتاب‌هایی را از سوی اپوزیسیون داشتم، چرا که ۲۶ سال آنان تنها راویان این واقعه شوم بودند، طبیعی است که از انتشار روایتی غیر برآشوبند و خرده بگیرند و دشنام دهند که چرا من خواسته‌ام بر مجرم لباس متهم بپوشانم. بر من ضروری بود که برای ورود علمی و پژوهشی به موضوع، دارابی را در جایگاه متهم ببینم، نه مجرم. اگر او را مجرم می‌دانستم، در بادی امر، باب پژوهش و سؤال را بر خود می‌بستم. اما بسان ایستادگی او در دادگاه و بازپرسی، او باید در جای متهم قرار می‌گرفت تا روایات و دفاعیاتش بررسی شود. در پایان هم این من نیستم که نظر می‌دهم بلکه مردم خود به پای قضاوت گفته‌ها و دفاعیه‌های دارابی می‌نشینند، دقت و بررسی می‌کنند و رأی خواهند داد. کتاب فقط بستر لازم را برای چنین فرایندی آماده کرده است. کما این‌که دارابی در اشاره خود در آغاز کتاب جویندگان حق و حقیقت را به داوری منصفانه دعوت کرده است.

نکته جالب واکنش بخشی از اپوزیسیون در این بود که کتاب را نخوانده واکنش نشان داده و شروع به فحش‌پراکنی کردند، و این امر نشان‌دهنده آن است که ایشان خواهان حقیقت (حداقل در ماجرای میکونوس) نیستند و مستند حرف نمی‌زنند. افزون کنم که روایت دارابی غلبه‌ای است بر تک‌صدایی روایت غالب غرب و اپوزیسیون از ماجرای میکونوس تاکنون.

 آقای کاظمی کتاب در مواردی درباره ماجرای آقای دارابی حرف قطعی و نهایی را نمی‌زند، ابهامات در ماجرا کماکان زیاد است و اظهارات متناقض هم. چرا و به چه دلیلی می‌توان مخاطب این اثر را مطمئن ساخت که اصل واقعه در حال روایت شدن است؟

در پژوهش تاریخی رسیدن به عین امر واقع محال است، بلکه تلاش می‌شود تا محقق و مورخ به آن نزدیک شود. به نظرم با کتاب نقاشی قهوه‌خانه زوایای دیگری از میکونوس روشن شده است، و نسبت به قبل، به امر واقع نزدیک‌تر شده‌ایم. من ادعایی مبنی بر این‌که روایت اصل واقعه را دراختیار گذاشته‌ام ندارم، بلکه حرف و سخنم این است، که روایتی دیگر از ماجرای دارابی منتشر کرده‌ام. اتفاقا در کنار روایت دارابی، روایت‌های اپوزیسیون را هم ارائه کرده‌ام تا مخاطبان خود داوری کنند.

شما به طور حتم باید نمونه‌های متعددی از این دست آثار در دنیا سراغ داشته باشید. به نظر شما محتوم‌ترین و مناسب‌ترین سرنوشتی که می‌شود برای این دست آثار انتظار داشت چیست؟ خوانش؟ سینما؟ مستند تلویزیونی؟

انسان برای رشد و تعالی خود نیاز به آگاهی دارد، باید خود را برای زندگی جمعی تربیت کند. سلایق و علایق گوناگون موجب ارتباط در میان انسان‌ها می‌شود. فرهنگ، قانون و اخلاق می‌توانند به اندیشه‌ها و رفتار جوامع انتظام دهند و آن‌ها را برای ساختن محیطی سالم و به‌دور از خشونت رهنمون سازند. این کتاب هم در همین جهت است، قصد آن آگاهی است، موضوعش خشونت است، اما هدفش صلح و دوستی است. دغدغه‌ام این است دیگر محصولات مشتق شده از این اثر به ویژه اقتباس‌ها، همگی در این مسیر به ایفای وظیفه بپردازند.

این سؤال جالبی است، که کارکردهای مختلف کتاب را برایم یادآور است. ببینید این اثر فقط یک متن تاریخی‌ـ سیاسی صرف نیست، بلکه وضعیتی چندجانبه دارد. چنان‌که علاقه‌مندان به حوزه‌های ادبی، جامعه‌شناسی، حقوق، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و ... هر یک می‌توانند فراخور نظر خود به وجوه دیگر کتاب ورود و آن را مورد تحقیق و تتبع قرار دهند.

کتاب شما در مدت کوتاهی تجدید چاپ شده است اما به نظر می‌رسد کماکان در معرض کم‌مهری و نوعی سکوت قرار گرفته است. شما خودتان به این مساله اذعان دارید؟ علتش را چه می‌دانید؟

برآورد پیشین من هم چنین بود؛ می‌دانستم که ابتدا کتاب در خارج از کشور دیده می‌شود، سپس در داخل مورد اقبال واقع خواهد شد. خب موضوع آن بین‌المللی بود و بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا به طریقی درگیر آن شده بودند. اپوزیسیون هم تاکنون به واسطه آن نفرت جهانی را علیه کشور ما پمپاژ می‌کردند، حال با انتشار نقاشی قهوه‌خانه غافلگیر شده‌اند، توقع دارم به زودی عصبانیت آن‌ها فروکش ‌کند تا بتوانند به نقد محتوایی آن روی آورند و من از این نحوه نگاه استقبال می‌کنم.

کد خبر 4552263

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha